رفت و با خود برد پولی را و تا هرجا گریخت
گفتمش ای شیخ دیدی یک نفر باری دگر
از شما و زیر چشم دولت و "ناجا" گریخت؟
در عجب هستم که با این چشم تیز خادمان
او چگونه زیرآبی رفت و تا آنجا گریخت
جنبش و نقش قلم را خوب میبینی ولی
یک نفر د روز روشن بی خود و بیجا گریخت
من گمان دارم که او چون دود گشت و شد هوا!
یا که در شب او به مانند یکی نینجا گریخت
یا که چون تردست زیرک سکه ای را غیب کرد
یا که چون خرگوش زیبا در کله در جا گریخت
دست بیضا و عصای مار موسی را نداشت
بوالعجب بی معجزه این مرد هم یک جا گریخت!
صمدآقا
خلستان صمد آقا1...برچسب : نویسنده : samadaghao بازدید : 155