بی ادبیات انتخاباتی!

.

بازآمد فصل سخت انتخاب

از برای مردم و عالیجناب

هر يكي با يك شعار و وعده اي

وعده هایی از برای عده ای!

وعده های چرب و چیلی و نکو

راحت الحلقوم از بهر گلو

وعده ی آزادی و گفت و بیان

وعده ی کار و حقوق و قرص نان

وعده ی یارانه های بی شمار 

وعده ها را کرده این و آن قطار

وعده ی کارانه و شغل و نهار

مرغ بریان و كباب آبدار 

وعده ها هم چون نشد مشکل گشا

نوبت تهديد گشت و افترا

این یکی بر آن یکی توپید سخت

پاره شد در دولتت شلوار و رخت

آن یکی بر دیگری فریاد زد

برسر مردم چماق آیا سزد؟!

داده ای صد مِلک بر یاران خویش

نوش خوردی سهم مردم کرده نیش!

داد اینگونه سخن یک نازنین! 

هی پسر اینور ترک ما را ببین

آمدیم تا ما کرامت آوریم

زندگی خوب و راحت آوریم 

کرده ای چرخ اتم را پنچری

خود کنی یک زندگی لاکچری!..

حرف های مفت و صدتایی یه غاز 

قصه ی روباه و زاغ و مرغ و باز!

افترا و تهمت و صد ناسزا

همچو آتش کو رود از اژدها

آبِرو می رفت از مردم همه

رفته آن فرهنگ ما زیر قمه!

آن زبان پارسی و آن ادب

سعدی و جامی و حافظ منتخب

سالها و قرن ها فرهنگ رفت 

عمر ما بیهوده در این جنگ رفت !

صمدآقا