گر که اجابتم کنی ، پیر بُدم جوان شوم
خنده به چهره آورم، از جهت رضای خلق
بهر رضای قلب تو ، مشفق و مهربان شوم
وعده دهم چه وعده ای، تا که بدان عمل کنم
چون خر من ز پل گذشت ، بار دگر همان شوم
دزدی و رانت و اختلاس ، فزون شده به دوره ام
گرکه کسی نشان دهد ، منکر این و آن شوم
فیش حقوق من اگر ، عیان شود به هر کجا
داد زنم فغان کنم ، مفلس و بی نشان شوم
ملک و زمین و خانه را، مفت دهم به همرهان
تا که شوم بری از آن، همچو فرشتگان شوم
ما که به وعده های تو ، جمله به صحنه آمدیم
تکیه زنی به تخت و من ، مسخره ی جهان شوم !
صمدآقا
برچسب : نویسنده : samadaghao بازدید : 143