نوشته نامه ای با آب و با تاب!
که ما هردو زحیوانات باشیم
زجمله شبروان زیر مهتاب
اگر من شهره ام در چنگ و دندان
که خون را می خورم چون جرعه ای آب
تو هم شهره شدی در حیله بازی
تمام حیله هایت عالی و ناب
اگر چه ما رقیبی سخت هستیم
در این جنگل که گشته جمله درخواب
بیا تا چند روزی دوست گردیم
دو یار خوب و نی ، یاران ناباب
نیاشیم دور از خُلق و نکویی
به ظاهر البته. این نکته دریاب
هدف چون بهر ما هردو یکی شد
شود توجیه در آلات و اسباب!
بیا باهم به ظاهر خوب باشیم
نکو داریم یکدیگر چو احباب!
****
زمن بشنو کنون ای جان جانان
مثالی گفته ام آن را تو دریاب
کنون چون شیر بیشه پیرگشته
برون رفته ازو آن زور و آن تاب
برای جای او هم تیز کردند
یکی چنگ و یکی دندان میناب
نباید پیش اینان خام گردی
دوباره تو بیفتی توی گرداب
سرت بالا بگیر و قد علم کن
برون آور خودت از توی مرداب ...
صمد آقا
خلستان صمد آقا1...