ساز و ناساز

ساخت وبلاگ
یه شب که از بی خوابی خسته بودم
همین جوری رو تخت نشسته بودم
 
نفهمیدم چطوری من خوابم برد
یهو یه رویا منو با خودش برد
 
تو خواب دیدم رفتم به شهر مشهد
شهر مقدس و عزیز و گنبد
 
مردم و دیدم که ردیف میمونن
صف بستن و میخوان نماز بخونن
 
یکی رفته اون بالا روی منبر
حرف میزنه از این ور و از اونور :
 
موسیقی توی شهر ما حرومه !
برگزاریش آفت مردمونه
 
هرکی نخواد ، باید برِه  ز مشهد
یا بمونه ، باید بخونه " اَشهَد"
 
اگه بِرَن تو اجراها جوونا
پا نمیشن هی نمیرن رو مینا
 
جنگ نمیرَن فدای ما نمیشن
بعله گوی حرفای ما نمیشن
 
باید جلو موسیقی رو سد کنیم
اجرای خواننده ها رو رد کنیم
 
باطل کنیم مجوز و با شعار
یا بکشیم جلوی اونها دیوار
 
هرکی برِه تو کنسرتا ،کافره
باید زودی پاشه از اینجا بره
 
ما نمیخوایم آدمای کافرو
ما نمیخوایم خوشی های ظاهرو
 
ما نمیخوایم گروه مطربا رو
پاپ و رپ و گروه پانکیا رو
 
من داد زدم آهای بابا هی داداش!
واسا بینم، بیا پایین هی یواش!
 
نمی دونم چی چی داری تو سرِت
یا چی میخوای از جونِ این کشورت
 
نشستی هی روضه و نوحه خوندی
عشق همه مردما رو سو زُندی
 
شدی خودت مجلس قانون گذار؟
بر ضد موسیقی  میدی هی شعار؟
 
واسه خودت حکومت آفریدی؟
قیافه و اندازَتو ندیدی؟
 
خودت رو کردی قاطی ِ انبیا؟!
برو بینم، بیشین بابا  زولبیا!
 
دشمن ساز و تنبکی همیشه
به جز گریه چیزی سرت نمیشه
 
موسیقی هم شده بلای جونِت
میریزه فحش و طعنه از زبونِت
 
 
سریال "مختار" و "علی" و "نبی"
دیدَنِشونو ترک نکردی شبی
 
گرچه غم انگیزه و عاشقی نیست
رنگ و جلاشون همه از موسیقیست
 
در عجبم چرا چنین می کنی
ساز و نوا  دشمنِ دین می کنی
 
دزدی ِ بانک ثامن و پدیده
خود همه رو دیده و هم شنیده
 
موسیقی بدتره ، یا که فواحش ؟
که اومدن دور حرم به گردش !
 
صدای ساز و دُهُلو شنیدی
فقر توی خیابونو ندیدی؟
 
 
همه ی این ها رو تو خوب میبینی
اما ساکت تو اتاقت میشینی
 
صدای تو از اینها در نمیاد
کسی دیگه فقیرا رو نمیخواد
 
از ترس ِ اون جهنم کذایی 
از تو  باید ثواب کنیم گدایی ؟
 
چقد(ر) خوبه با اشک و آه و افسوس 
ترا کنیم خدا و جمله پابوس !
 
پیش تو خم  بِشیم  تا روی زانو 
که حسرتش خورده همیشه بانو  !
 
حرفای من تا که به اینجا رسید
حاجی ساکت موند و یه آهی کشید
 
یکی بلند گفت که یارو کافره
بگیرینِش ، تا که یهو در نرِه
 
منم دیدم که خیلی اوضاع پسه
خواستم فرار کنم از این مخمصه!
 
به سوی درهای خروج دویدم
هیچ چاره ای به جز فرار ندیدم
 
چشم شما ها روز بد نبینه  
چوبِ خدایی که میگن، همینه
 
مشت و لگد بود و فُش و فضیحت
نثار من می شد اونم چه راحت!
 
یکی اومد هی به سرم مشت می زد
 یکی دیگه به نیت کشت می زد
 
یکی میگفت چرا با دین دشمنی؟!
می خوای که ریشه ی دینو بکّنی؟!
 
به زیر دست و پا ها مونده بودم
حسابی هم له و لورده بودم 
 
دیدم که جدّی من گرفتار شدم
داد کشیدم یه هویی بیدار شدم !!
 
 
ص.آ--ج.ج 
 
خلستان صمد آقا1...
ما را در سایت خلستان صمد آقا1 دنبال می کنید

برچسب : ساز ناساز,ساز ناسازگار,ساز ناسازگاری, نویسنده : samadaghao بازدید : 200 تاريخ : جمعه 26 شهريور 1395 ساعت: 11:02